۸/۲۳/۱۳۸۹

لشکر من

 به اتاق نگاه می کنم ، پر است از اشیای گوناگون که ساکت نشسته اند و فقط کار خود را انجام می دهند . ساعتی که زمان را برایم می گوید ، خودکاری که هر چه من بخواهم می نویسد ، بالشی که مطابق میل من شکل می گیرد ، کامپیوتری که مرا هر جا بخواهم می برد ، تلویزیونی که مرا از کیلومترها دورتر با خبر می سازد ؛ و لباسی که مرا از سرما و گرما و باد و باران حفظ می کند . این ها همه چون لشکری در اختیار من هستند و آماده اند تا فرامین مرا اطاعت کنند ، زیرا تنها من می توانم فکر کنم و تنها من می توانم خلاق باشم . چه بسیارند بزرگانی که با اندک امکانات خود کارهای بزرگ انجام دادند . حالا ما وارث آن انسان ها هستیم ، و لشکری بسیار عظیم تر از آن ها داریم . یعنی ما نمی توانیم با عقل و خرد خود و بکارگیری این لشکر عظیم ، جهانی را متحول کنیم؟