۴/۲۱/۱۳۹۳

تابع زمان

موجود جالبی هستم ، تابعی عجیب از زمان ، تابعی که با قوانین فیزیک خیلی سازگار نیست ، صبح ها ذاتا خواب هستم ، البته صبح من تا ساعت 11 ادامه دارد ، خوابم ولی هشیارتر از همیشه ام ، در جهانی دیگر ، در خواب هایم غرق ام ، گاهی آن ها را به یاد می آورم ، بی نظیرند ، لزوما خوب نیستند ، اما بی نظیرند ، هر کدام حسی دارد که تنها یک بار در طول عمرت رخ می دهد ، یک بار و فقط برای خودت ، اگر در این ساعات بیدار شوم ( که معمولا مجبورم بشوم ) گیج و منگم ، انگار در حالت کنترل خودکار هستم ، عاقل هستم و محتاط ، به درد کارهایی مثل امتحان دادن می خورم ، چون گیجم هیچ چیز حس نمی کنم و مغز اطلاعاتش را به راحتی روی کاغذ پیاده می کند ، اما خلاقیت در صبح هرگز در تابع من تعریف نشده ، شب ها را بیشتر دوست دارم ، شجاع و جسور می شوم ، کمی بی خیالی آن احتیاط ها را کنار می زند و کار را راحت تر می کند ، انگار شب ها عقل می خوابد و احساس بیدار می شود ، نه آن احساسی که صرف سر کار گذاشتن عده ای با حرف های پوچ شود ، نه ، زندگی را حس می کنم ، موسیقی را ، فیلم را درک می کنم ، یک فیلم خوب در شب حس پرواز می دهد ، قلم روان می شود ( یا شاید بهتر باشد بگویم کیبورد نرم می شود ) ، وقتی کتاب می خوانی کلمات جان می گیرند ، تا ساعت 4 ، بعد از آن به همان جهان دیگر بر می گردم ، جایی که شاید جهان اصلی باشد نه جهان دیگر ، کسی نمی داند ، تابعی هستم با متغیرهای دائما در حال تغییر ، دقیقا نمی دانم چه هستم ، اما هر چه هستم موجود جالبی هستم .

هیچ نظری موجود نیست: