۴/۲۳/۱۳۹۳

مردی که زیاد می دانست

او بیهوده باهوش بود ، و بیش از حد ، با رد شدن از کنار کوچکترین چیزی اطلاعات را جذب می کرد ، اطلاعاتی بیش از حد ، دانسته هایش او را می ترساند ، جسارتش را می گرفت ، برای زدن کوچکترین حرفی تمام مسیر مکالمه را در ذهنش پیش بینی می کرد ، و از پایانش می ترسید ، حرفش را می خورد به کسانی که از افکار خود راحت بودند قبطه می خورد ، اما نمی توانست مانند آن ها باشد
او می دانست که زیاد می داند .

هیچ نظری موجود نیست: